یک جنگجوی غمگین

از تجربیاتم درباره مبارزه با افسردگی می نویسم ...

یک جنگجوی غمگین

از تجربیاتم درباره مبارزه با افسردگی می نویسم ...

چرا شاد بودن برای برخی افراد سخت‌تر است؟

با وجود گسترش تحقیقات روانشناسی در زمینه عوامل موثر در ایجاد شادی و سرزندگی افراد اما همچنان میزان اضطراب، افسردگی و خودآزاری در جهان به‌سرعت در حال افزایش است. چرا با وجود پیشرفت‌های زیاد در روانشناسی، انسان محکوم به ناراحتی است؟!

بر اساس مطالعات انجام شده، 50 درصد از شادی افراد مربوط به ژن‌ آنها، 40 درصد مربوط به حالت روحی فرد و 10 درصد مربوط به موقعیت و شرایط فرد است. این به ‌اصطلاح "کیک شادی" حامل این پیام ناگفته است که اگر ناراضی هستید، تقصیر خودتان است!

این مطالعات شدیدا مورد انتقاد قرار گرفت چراکه براساس فرضیاتی بود که بی‌اعتبار شده پژوهشگران حوزه‌ ژنتیک رفتاری مطالعاتی را روی دوقلوها انجامدادند، به این نتیجه رسیدند که ۴۰ تا ۵۰ درصد از اختلافات در سطح شادی آنها به دلیل ژنتیک است.  به‌همین‌ دلیل، این درصد در کیک شادی ظاهر می‌شود.

متخصصان ژنتیک رفتاری از تکنیک‌های آماری برای تخمین مولفه‌های ژنتیکی و محیطی براساس روابط خانوادگی استفاده می‌کنند؛ از این رو، دوقلوها در مطالعات آن‌ها دخیل هستند. بااین‌حال، بر خلاف اینکه بر اساس این ارقام فرض می‌شد که هم دوقلوهای همسان و هم دوقلوهای غیرهمسان وقتی با‌هم بزرگ می‌شوند، محیط یکسانی را تجربه می‌کنند، این فرض درواقع درست نیست.

در پاسخ به انتقاداتی که در مورد مقاله سال 2005 وجود داشت، همان نویسندگان مقاله‌ای در سال 2019 نوشتند که در آن رویکرد ظریف‌تری را در مورد تأثیر ژن ها بر شادی معرفی شد که تعاملات بین ژنتیک و محیط ما را مشخص می‌کرد. 

طبیعت و پرورش مستقل از یکدیگر نیستند. برعکس، ژنتیک مولکولی، یعنی مطالعه‌ ساختار و عملکرد ژن‌ها در سطح مولکولی نشان می‌دهد که آن‌ها به‌طور مداوم روی‌هم اثر می‌گذارند. ژن‌ها بر رفتاری اثر می‌گذارند که به افراد در انتخاب محیطشان کمک می‌کند. برای مثال برون‌گرایی که از والدین به کودکان منتقل می‌شود، به آن‌ها کمک می‌کند تا دوست‌های خودشان را پیدا کنند.

 به‌همین‌ترتیب، محیط هم بر بروز ژن‌ها تاثیرگذار است. برای مثال، زمانی که مادران باردار درمعرض قحطی قرار گرفتند، ژن‌های کودکانشان نیز تحت‌تأثیر قرار گرفت و تغییرات شیمیایی را به‌دنبال داشت که تولید فاکتور رشد را سرکوب کرد. این مسئله موجب تولد کودکانی کوچک‌تر از حد طبیعی و دچار بیماری‌هایی مانند بیماری قلبی‌عروقی شد.

طبیعت و پرورش به یکدیگر وابسته‌اند و دائماً بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند. به همین دلیل است که دو نفر که در یک محیط بزرگ شده اند ممکن است رفتار متفاوتی داشته باشند، به این معنی که فرض ژنتیک رفتاری در مورد یک محیط برابر دیگر معتبر نیست. همچنین، اینکه آیا مردم می‌توانند شادتر شوند یا نه، به «حساسیت محیطی» (یعنی طرفیت آن‌ها برای تغییر)  بستگی دارد.

برخی افراد به محیط خود حساس هستند و می‌توانند افکار و احساسات و رفتار خود را در واکنش به رویدادهای مثبت و منفی به‌طور قابل‌توجهی تغییر دهند. بنابراین، چنین افرادی با شرکت در کارگاه‌هایی برای سلامتی و خوشی یا خواندن کتاب روان‌شناسی مثبت، ممکن است تحت‌تأثیر قرار گیرند و درمقایسه ‌با دیگران تغییرات چشمگیری در آن‌ها رخ دهد و این تغییرات ممکن است پایدارتر باشد.

هیچ مداخله‌ی‌ روان‌شناسی مثبتی وجود ندارد که برای همه‌ی‌ افراد مفید باشد؛ زیرا همان‌طور‌که دی. ان. ای ما منحصر‌به‌فرد است، خود ما نیز منحصربه‌فرد هستیم و ظرفیت متفاوتی برای سلامتی و خوشی و نوسان‌های آن در طول زندگی داریم. بنابراین، آیا سرنوشت ما این است که شاد نباشیم؟ برخی افراد ممکن است  سخت‌تر از دیگران شاد شوند و این یعنی آن‌ها مدت زمان بیشتری را ناراحت هستند. در موارد افراطی، آن‌ها ممکن است هرگز از تهه دل شاد نباشند.

افرادی که انعطاف‌‌پذیری ژنتیکی بیشتری دارند، یعنی به محیط حساس‌تر هستند، ظرفیت بیشتری برای تغییر دارند؛ ممکن است کاری کنند تا بتوانند خوشحال‌تر و شادتر باشند و شاید درصورتی‌که سبک زندگی سالمی را در پیش بگیرند و تصمیم بگیرند در محیطی کار و زندگی کنند که شادی و توانایی رشد آن‌ها را افزایش دهد، شکوفایی و حال خوب بیشتری داشته باشند.

درپایان، باید بگوییم که حتی اگر ژنتیک نقش مهمی در خوشحالی ما ایفا کند، تعیین نمی‌کند که ما چه کسی هستیم. موضوع مهم تصمیم‌هایی است که درباره‌ محل زندگی‌مان، افرادی که با آن‌ها زندگی می‌کنیم و طرز زندگی می‌گیریم. این موارد هم روی شادی ما و هم روی شادی نسل‌های بعدی اثر می‌گذارند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد